شعر طنز(مترو تاخیر کرد و شاعر ماند!)
شعر طنز(مترو تاخیر کرد و شاعر ماند!)
خواب دیدم که سیل و توفان شد
شاعري شهردار تهران شد
شاعر از گربه ها نمی ترسید
شاعر احساس گربه را فهمید
دایه ي موش هاي تهران شد
شاعرك(!) مالک خیابان شد
چه هوایی،چه بوي گیرایی
به به چه جوي زیبایی » : گفت
جوي تهران ترانه خوان دارد
چه کم از جوي مولیان دارد؟!
جوي ها جملگی یکی بشوند
« همه تقدیم رودکی بشوند
« مژده اي دل که یار می آید »
مترو از هر کنار می آید!
ادامه مطلب